تنظیم خانواده

سلام

خوشبختانه به طرز معجزه آسایی رفتن به عروسی پسرخاله درست شد،

ولی در عوض معلوم شد که مرکز بهداشت باید در روزهای غیرتعطیل عید هم باز باشه!

این یعنی ضدحال!

اینجانب از دیروز در مشهد به سر میبرم  و امشب به دلایلی شدیدا"  دیس فوریک می باشم.

فردا ظهر باید به سنگان برگردیم. عیدمان هم فقط در راه مشهد-سنگان و بالعکس سپری خواهد شد!

سایرین از وسواس بیش از حد نه تنها خودشان نمی توانند برای عید خرید کنند، خرید ما را نیز مسخره مینمایند!

باز بگوئید چرا عصبانی هستی؟!

...

برای عوض شدن احوالمان تصمیم داریم از خاطراتمان بگوئیم :

روستای "بهدادین" روستایی هست که علی رغم وضعیت اقتصادی نسبتا"  خوب-به لطف قاچاق مواد مخدر، اوضاع فرهنگی افتضاحی داره. هر خانم به طور متوسط 7 بچه داره، هر آقا هنوز که شلوارش دو تا نشده سه تا زن میگیره! در آخرین کشیکم مجبور شدم یک خانم 43 ساله با 9 بچه زنده و حاملگی دهم رو به دلیل پره اکلامپسی (فشار خون حاملگی) همراه ماما به بیمارستان ارجاع بدم!

یک خانمی با حاملگی هفتم و سابقه سزارین به هیچ روشی اعم از نصیحت، آموزش، دعوا و زور حاضر نمیشد قبل از شروع شدن درد زایمانش به بیمارستان مراجعه کنه و  می خواست طبق معمول روستا در خانه و توسط ماما روستا (قابله آموزش دیده) زایمان کنه!

جالبتر اینکه وقتی به یک آقایی گفته شده بود که خانم شما باید زایمان آخرش رو سزارین بشه گفته بود : زنی که شکمش رو پاره کنن که دیگه بعد به درد من نمی خوره! و از این دست حرفا...

...

یه روز تو خونه بهداشت بهدادین نشسته بودم خانوم ها رو نصیحت میکردم که رعایت کردن تنظیم خانواده به نفع خودشون و بچه هاشونه، یکی شون گفت اتفاقا"  ما نسبت به چند سال پیش خیلی هم پیشرفت کردیم، چون مادرامون 12 تا می زائیدن!

...دهانمان سرویس شد!

یه خانمی  گفت : خانوم دکتر من خیلی باادب و پیشرفته هستم! یک بچه بیشتر ندارم!

گفتم : شرح حال شما رو از دفعه پیش یادمه که گفتی شوهرم چند سال پیش زن گرفته و تنهام گذاشته و داره طلاقم میده!

خانومه با تعجب و خنده گفت : مگه شما با این سر شلوغتون تو این همه مریض منو یادتونه؟!

گفتم : بعضیا توی ذهنمان میمانند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد